سفارش تبلیغ
صبا ویژن

90/3/26
8:29 صبح

به مناسبت 13 رجب

بدست آشنا در دسته عاشقانه ها

به نام خدا

سالروز میلاد مولی موحدین امیر المؤمنین علیه افضل صلوات المصلین بر همه مبارک.

دنبال یه متن بودم که برای امروز بزنم یه دفعه یاد شعر مولانا افتادم در مدح امیر المؤمنین علیه السلام پس می زارمش لذت ببرید

                             

 

تا صورت  پیوند  جهان  بود   علی   بود

 تا نقش زمین بود و زمان بود علی بود

  

  
آن قاعه گشایی که در  قلعه ی  خیبر

 برکند به یک حمله و بگشود علی بود

 

 

آن  گرد  سرافراز  که  اندر  ره  اسلام

تا کار نشد  راست  نیاسود ، علی  بود

 

 

 

آن  شیر  دلاور   که   برای  طمع  نفس

بر خوان جهان پنجه  نیالود  علی  بود   

 

 

 

این کفر نباشد ، سخن کفر نه این است

تا هست علی باشد و تا بود  علی  بود

 

 


شاهی که ولی بود و وصی بود علی بود

 سلطان  سخا  و  کرم  و جود علی بود

  

  

 
هم آدم و هم شیث و هم ادریس و هم الیاس

هم  صالح  پیغمبر  و  داوود  علی  بود

 

 
 

هم موسی وهم عیسی و هم خضر و هم ایوب

هم یوسف و هم یونس و هم هود علی بود

 

 

 

 مسجود ملایک که شد آدم ، ز علی شد

آدم چو یکی قبله و مسجود علی بود

 

 

 

آن عارف سجّاد ، که خاک درش از قدر

بر کنگرهی عرش بیفزود علی بود   

 

 

هم اول و هم آخر و هم ظاهر و باطن

هم عابد و هم معبد و معبود ، علی بود

 

  
آن لحمک لحمی ، بشنو  تا  که  بدانی

آن یار که او نفس نبی بود علی بود

 

 


موسی   و   عصا  و  ید  بیضا  و  نبوت

در مصر به فرعون که بنمود ، علی بود

  

 


چندان که در آفاق نظر  کردم  و  دیدم

از روی یقین در همه موجود ، علی بود

 

 

 

خاتم که در انگشت سلیمان نبی بود علی بود

آن نور خدایی  که بر  او  بود  علی  بود   

 

 

 

آن  شاه  سرافراز  که  اندر  شب  معراج

با  احمد  مختار   یکی   بود   علی   بود

 

 


آن  کاشف  قرآن  که  خدا  در  همه  قرآن

کردش صفت عصمت و بستود علی بود

 

 

 

 

 

 

 


90/3/26
7:52 صبح

بحثی در طبقه بندی اطلاعات

بدست آشنا در دسته تحلیل های سیاسی

در شناخت اشخاص و عملکرد ایشان

اصلاً این عدم توجه به تمامی اطلاعات در تحلیل چه صیغه ایست؟ مگر می شود که برای یک تحلیل تمامی اطلاعات را بررسی کرد؟ با این تعریف که دیگر کسی نمی تواند تحلیل کند چرا که هر کسی هر کاری کرد و خواستیم آن کار را تحلیل کنیم شما جلو ما را می گیری که همه اطلاعات در دسترس شما نیست و به این ترتیب دیگر برای تحلیل باید الفاتحه!! گفت.

آقا من تسلیم. به قول شما نه می شود و نه نیازی هست که برای تحلیل های خود به همه اطلاعات دست پیدا کنیم. منظور من را هم از این مسأله اشتباه فهم کردید. البته شاید تعبیر نارسا بود که من معذرت می خواهم. مسأله اصلی این نیست که شما به همه اطلاعات دست بیابی بلکه مسأله اصلی این است که شما برای تحلیل خود اطلاعات مناسب را انتخاب می کنی یا خیر؟ مثلاً شما می خواهی به این نتیجه برسی که آقای مشایی ضد دین هست یا نیست؛ خوب با استفاده از یک اطلاعی مانند این که ایشان گفته است مکتب ایران که نمی توانی این حرف را بزنی! این را آسمان ریسمان بافتن می گویند آقا! حتماً باید سراغ اطلاعاتی بروی که بتواند این مطلب را برساند. یا مثلاً آن هایی که می گویند ایشان قایل به تحصص در دوران ظهور صغری است- جدا از قبول یا رد این مسأله که البته این کلمه از خود علمای دین جعل شده- خوب این اطلاع با اطلاع دیگری مانند قایل بودن ایشان به لزوم تبعیت از ولایت فقیه در دوران نبود معصوم که جور در نمی آید. لب کلام من همین است. اطلاعات را سر جای خودش استفاده کنیم. ارزش تمامی اطلاعات یکسان نیست که بخواهیم هرجایی از هر اطلاعی که میل مبارکمان بکشد به عنوان ملات هپروت سازی خود استفاده کنیم. اگر کسی به فکر طبقه بندی اطلاعات باشد و به اطلاعات خود نظام دهد در کمترین وجه، متوجه این خواهد شد که برای رسیدن به نتیجه دلخواه به چه نوع اطلاعاتی نیاز است و حداقل از آشفته گویی خلاص خواهد شد.

اما چگونه می توان به یک طبقه بندی اطلاعات مناسب دست یافت؟ طبیعی است که بنا به وسعت کار مدل های دسته بندی عوض می شود اما برای تحلیل های سیاسی با موضوع شناخت اشخاص و عملکرد ایشان یک نوع دسته بندی به ذهنم رسیده که ان­شاءالله کارساز باشد. البته شکل پیش رفته و متکامل این کار نیاز به مطالعات نظری کتابخانه ای و میدانی وسیعی دارد ولی یک دسته بندی ساده که به جایی نمی رسد!!

به نظر می آید که در این زمینه باید به چند مسأله توجه داشت. یکی اهمیت موضوع است. گفته شد که ارزش تمامی اطلاعات یکسان نیست. اطلاعات خود طبقاتی دارند که برخی را ارزشمندتر و برخی دیگر را کم ارزش می کند. مثلاً اگر کسی قایل به ولایت نبود حالا خوب نماز بخواند چه فایده!! خوب این یک نکته. نکته دوم جهت موضع گیری در این موضوع است واین که بالاخره ایشان در جهت انقلاب حرکت می کند- به تعبیر حضرت آقا راهی را که انقلاب اسلامی ترسیم می کند رسیدن به تمدن باشکوه اسلامی است- یا می خواهد خود را بزک غربی کند و از فضولات غربیان نشخوار نماید. این نکته مهمی است. این که دغدغه کسی پیاده کردن اسلام در جامعه است و مثلاً مرتباً به حوزه علمیه تأکید می کند که ما نیاز به اقتصاد اسلامی داریم با آن که دغدغه اصلی او این است که ما کارها را کاملاً علمی انجام می دهیم – و البته علمی انجام دادن کار یعنی چه؟ مگر باقی افراد می توانند علمی انجام ندهند- خوب این دو رویکرد با هم متفاوت است. نکته دیگر مقیاس موضع گیری نسبت به موضوع است. این هم نکته مهمی است. خوب این که کسی در سال خدمت رسانی گفته اش این باشد که: ما در این سال برای خدمت رسانی بیشتر فلان خدمات را ایجاد کردیم؛ با کسی که گفته اش این باشد که: این که حضرت آقا فرمودند سال خدمت رسانی این یک نماد است به این معنی که مربوط به تنها امسال نیست و باید همیشه برای ما سال خدمت رسانی باشد؛ خوب طبیعی است که این موضع گیری در قیاس با موضع گیری قبلی متفاوت است و نشان از عمق نگاه و درایت شخص دارد.

به سه نکته اشاره شد اهمیت موضوع، جهت موضع گیری در این موضوع، مقیاس موضع گیری در این موضوع. در باب اهمیت موضوع می توانیم موضوعات را به سه دسته اصلی فرعی و تبعی دسته بندی کنیم و در ذیل آن موضوعات مختلف را قرار دهیم. طبیعی است که برای هر کسی به تبع نظام حساسیت های او این موضوعات متفاوت است مثلاً کسی که غرب زده است این که چقدر تمدن غرب را کعبه آمال بداند ملاک اصلی خواهد بود ولی کسی که انقلابی است دین برایش ملاک اصلی است نه به این که تنها دین دار باشد دغدغه اقامه دین داشته باشد بخواهد دین را در جامعه پیاده کند انقلاب برایش ملاک اصلی است ولایت فقیه برایش ملاک اصلی است عدالت خواهی برایش ملاک اصلی است و... اطلاعات فرعی به نظر من رویکردها است. مانند رویکرد اقتصادی، رویکرد مدیریتی، رویکرد فرهنگی، رویکرد سیاسی. یعنی شیوه ای که می خواهیم با آن شیوه در موضوع فعالیت کنیم. و اطلاعات فرعی به نظر می آید در نحوه اجرا است. با یک مثال به نظر می­آید مطلب پخته تر شود. این که شما عدالت خواه باشی این اطلاع اصلی است. این که شما بحث طرح تحول اقتصادی را مطرح کنی مثلاً رویکرد شما به یارانه ها این اطلاعات فرعی است یا مثلاً شیوه تصمیم گیری در مملکت بر اساس سفرهای استانی و نحوه عملیاتی کردن آن یک اطلاع تبعی می باشد که ارزش آن کمتر از بقیه اطلاعات می باشد.

در باب جهت موضع گیری در یک موضوع گفته شد که به چه گونه ای است و ما آن را به دو دسته اسلامی و التقاطی دسته بندی می کنیم. مثلاً در باب دین قایل به اقامه دین است که اسلامی می شود ولی اگر دین را به صورت فردی قبول کرد و تلاشی از خود در جهت اقامه دین نشان نداد خوب التقاطی است یعنی اجتماعی بودن دین را قبول ندارد مثلاٌ اذعان کرد که اقتصاد اسلامی یعنی چه و ما نداریم؟ یا اقتصاد اسلامی همان اقتصاد است فقط باید عقود در آن ملاحظه شود. یا مثلاً در گذشته جهت گیری دولت ها نسبت به حذف یارانه ها صرفه جویی در هزینه های دولت – بخوانید از بین بردن بار مالی آن- بوده است ولی این دولت هدف از آن را گسترش عدالت خواهی می داند و به همین دلیل این رویکرد را لحاظ می کند. و ... پس مشاهده شد که جهت موضع گیری در یک موضوع به تمامی موضوعات اعم از اصلی فرعی و تبعی باز می گردد

در باب مقیاس موضع گیری در یک موضوع به نظر می آید که آن را می توان در سه سطح دسته بندی کرد. سطح توسعه کلان و خرد. سطح توسعه سطحی است که در آن موضع گیری شما ناظر به افزایش توان جبهه تمدن اسلامی در مقابل تمدن غربی است. در سطح کلان موضع گیری شما ناظر به تقسیم انرژی موجود در میان ریز موضوعات آن موضوع است و در سطح خرد موضع گیری شما ناظر به مصرف این انرژی در زمان و مکان خاص است. با ذکر مثال مشخص می کنم. موضع گیری رییس جمهور محترم در باب مسأله هولوکاست در سطح توسعه بود زیرا باعث شکسته شدن هیمنه غرب و در نتیجه تغییر موازنه قدرت به نفع تمدن اسلامی بوده است. در باب هدف مند کردن یارانه ها که بحث تغییر نحوه توزیع یارانه ها مطرح است یک موضع گیری در سطح کلان است و بیان دستاوردها که ما در مثلاً 3 سال گذشته این مقدار کار را انجام رساندیم موضع گیری در سطح خرد است واین که استراتژی ما مقابله با تمدن غرب بوده است یک موضع گیری در سطح توسعه است.

یک نکته باید اشاره کرد که ممکن است که موضوعی به دلیل گستردگی آن شامل سطوح مختلفی شود مانند هدفمند کردن یارانه ها که شامل سطح توسعه نیز می باشد چرا که موازنه نظام را در مقابله با غرب تغییر داد- به وسیله گسترش عدالت خواهی و ایجاد یک نمونه موفق در جهان در زمینه اقتصادی که حتی تمدن غرب خواهان آموزش آن به منظور به کارگیری آن در سایر نقاط جهان شد-

نکته بعد این موضوع- مقیاس موضع گیری- در تمامی موضوعات اعم از اصلی فرعی تبعی و با هر جهت گیری وجود دارد و با این حساب می توان در باب هر موضوعی این سه سؤال را داشت که آیا از لحاظ ارزشی اصلی است یا فرعی یا تبعی و موضع گیری در آن توسط اشخاص جهت اسلامی دارد یا التقاطی و مقیاس موضع گیری اشخاص در آن موضوع در سطح توسعه است یا کلان یا خرد این همان مدل دسته بندی اطلاعات درباره عملکرد اشخاص خواهد بود


90/3/23
12:8 عصر

گفتارهایی پیرامون پوشش (1)

بدست آشنا در دسته پوشش

نقشه مفهومی پرداختن به پوشش

بحثی که در این جا می خوانید به امید خدا شروع یک سری مطالب در باب پوشش در جامعه است که از قسمت های مهم سبک زندگی می باشد. سبک پوشش در تمدن های مختلف متفاوت است و این به دلیل اثرگذاری جهت گیری ها و اهدافی است که یک تمدن خواهان رسیدن به آن است. طبیعی است که تمدن غرب با جهت گیری تأمین مستانگی های بشر مدرن  و با هدف قرار دادن خودپرستی، در این زمینه قایل به پوشش زدایی است و این با جهت گیری های تمدن اسلامی که بهره برداری حد اکثری از این دنیا برای عقبی است و هدف گذاری تعبد حضرتش جل و علی را نشانه رفته است کاملاً تضاد دارد.

برای پیش روی در این قسمت از تمدن انسانی مورد انتظار انقلاب اسلامی و ایجاد سبک پوشش مورد انتظار حضرت حق جل و علی باید ابتدا به یک سری موضوعات پرداخت تا بتوان برنامه ای برای ایجاد تغییرات در پوشش جامعه به سمت تحقق تمدن انسانی مورد انتظار انقلاب اسلامی حرکت کرد.

موضوعاتی که اکنون به نظرم می رسد به قرار زیر است:

1-       شناخت اهداف در این بخش

که شامل زیربخش هایی است که اشاره می گردد:

·          از بعد فردی

·          از بعد اجتماعی

·          از بعد تاریخی

2-       ارزیابی شرایط موجود در آن

در این جا نیز زیربخش هایی داریم:

·          وضعیت جهان در این باب

·          وضعیت کشور در این باب

·          نحوه ارتباط وضعیت جهانی با وضعیت کشور

3-       مقدوراتی که اکنون داریم:

در این بخش به مطالب زیر باید بپردازیم:

·          مقدورات سیاسی

·          مقدورات فرهنگی

·          مقدورات اقتصادی

به نظرم  اگربه این فهرست اولیه پرداخت به نحوی زیرساخت برنامه ریزی در این بخش فراهم می گردد. البته داعیه این نیست که این فهرست کامل است اما به نظر می آید برای شروع چیز مناسبی باشد.

قبل از اینکه وارد بحث شویم موضوعاً به بحث پوشش دقتی باید کنیم تا دچار اشتباه در این زمینه نگردیم. چند مطلب به ذهن می آید:

اولاً خلط شدگی بحث پوشش و حجاب با بحث دیگری به نام زینت است. یکی از مشکلاتی که در بحث پوشش به وجود آمده است مخلوط شدن این مفهوم با بحث زینت است. عدم تفکیک این دو موضوع سبب سخت شدن تفکر در این باب شده است. می شود به یک سؤال جواب دهید! روسری خانم ها باید تا کجا باشد که به آن ها گیر ندهیم؟ تا اینجا. تا اینجا یا تا اینجا(این قسمت متن تصویری است)!!! این جمله را بارها از خود پرسیده ایم. مخصوصاً زمانی که در دانشگاه بودیم و می خواستیم فکری به حال بدحجابی های دانشگاه کنیم.

این مشکل ناشی از خلط شدن مفهوم پوشش و تزیین است و به نظر می رسد اگر می خواهیم ارتقای در پوشش جامعه داشته باشیم باید ابتدا زینت کردن رجال و نسوان خود را آسیب شناسی و درمان کنیم. پس مطالبی که در این بحث مورد دقت قرار می گیرد با توجه به بحث پوشش قرار می گیرد ولی گویا در آن نیاز هم باشد که بحث تزیین را نیز تحلیل نماید.

ثانیاً تعریفی که از پوشش است باید تدقیق شود.  الان در جامعه پوشش به عنوان این است که موهای خود را از نامحرم بپوشانی. خوب این تعریف چنین نتایجی را نیز در بردارد که می بینی دختری دست هایش را تا آرنج از دید نامحرم ستر نکرده است و یا پسری اصلاً شؤون پوشش اسلامی برای خود را نمی داند. اگر واقعاً پوشش در خانم­ها به معنی این که  تمام بدن خود از نا محرم به جز گردی صورت و دست ها تا مچ را ستر کنی بود شاهد چنین اتفاقاتی بودیم. خواهشاً عنوان نشود که در مدارس و جاهای دیگر همین تعریف گفته شده است. من به گفته ها کار ندارم به فهمیدن ها کار دارم. مطمئن باید بود که جامعه ما- البته کسانی که دچار بدپوششی هستند- مفهوم پوشش را نفهمیده است و این به دلیل تنفس در فضای تمدن غرب است که مفاهیم دینی در آن به راحتی درک نمی شود- البته این مسأله باید بیشتر باز شود تا فهم آن راحت تر گردد اما به نظر می آید در یک مطلب دیگر-

ثالثاً به طور کلی باید گفت که مباحث دینی به صورت مجزا از هم به جامعه عرضه می گردد و این در فضای کنونی که تمدن غرب یک سری مفاهیم مرتبط و نظام مند را به جامعه عرضه می کند بسیار خطرناک است. اگر نتوانیم روابط احکام دینی را برای جامعه روشن نماییم و نظام فکری تمدن اِنسیان را برای جامعه خود ترسیم نماییم- تمدن باشکوه اسلامی را-  در بلند مدت نخواهیم توانست به جامعه آرمانی خود دست بیابیم و این ارتباط باید در بطن تعاریف ما از احکام حضور بیابد. هم اکنون پاسخ دهید که جایگاه امام حسین علیه السلام در منظومه احکام ما کجا است؟ چطور می شود که برای اباعبدالله علیه السلام سوگواری می کنیم و آرزو داریم جزء یاران ایشان باشیم اما این مطلب را منعکس در ادای فرایض دینی نبینیم. این مطلب سر دراز دراد که باید آن را در نظام کلامی دینی خود پیگیری کنیم. شاید موقعی به آن مطلب بپردازیم ولی اگر درک کردیم که پوشش ما همان سِلمٌ لِمن سالمَکم است طبعاً ارتقای پوشش جامعه شتاب بیشتری می یابد همان گونه که جامعه با شتاب بیشتری به سمت تبعیت از ولایت حضرات ائمه علیهم السلام حرکت می کند

و...


90/3/22
10:35 صبح

در باب اتفاقات اخیر 2

بدست آشنا در دسته تحلیل های سیاسی

 

احتمالاتی در مورد سکوت رهبر معظم انقلاب

با فرض مسأله فوق به بررسی در مورد محوری ترین معیار نظام در تشخیص میزان درستی نظریات جامعه می پردازیم:

1-     به نظر نمی آید که کسی با این مسأله شک کند که رهبر معظم انقلاب مشکل میان جریان های سیاسی در جامعه را مشکلی فرعی می دانند و این از صحبت های ایشان و میزان تکلم در این باب کاملاً مشهود است.

2-     ایشان در باب خطر احساس شده از یک طیف سیاسی در جامعه- که البته طیف وجیه معتبر و مهمی نیز است- طبعاً چنین احساسی را نداشته اند نپرداختن به این خطر خود نشانه این امر است

3-     حتی ایشان در سخنرانی 14 خرداد خود به این موضوع اشاره می کنند که اگر گروهی دچار فساد شد باید پیگیر آن بود و گرنه اگر اختلاف تنها در ذائقه سیاسی است انحراف از خط امام است که به نام انقلابی گری بخواهیم آن را سرکوب کنیم.

4-     یک جمله از ایشان این بود که نخواهند گذاشت ذره ای انحراف در مسیر انقلاب ایجاد شود و با آن برخورد می کنند

5-     ایشان در همان جلسه ای که گفته شماره 4 را مطرح می نمایند می فرمایند که رهبری و مردم از کار و خدمت حمایت می نمایند. همچنین می فرمایند که این دولت و مخصوصاً شخص رییس جمهور در خدمت به مردم شبانه روز ندارند

6-     ایشان در دیدار با نمایندگان مجلس بحث تقوای جمعی را مطرح می کنند و می فرمایند که ممکن است شخصی تقوای فردی داشته باشد اما به این دلیل که تقوای جمعی وجود ندارد در جناح ایشان با آن جناح سقوط نماید

7-     همچنین به این نکته اشاره می نمایند که با دشمن خود نیز به عدالت برخورد نمایید و البته باز نیز همین مطلب را در جاهای دیگر اشاره فرموده اند

از چند حالت خارج نیست:

1-     با توجه به گفته های حضرت علامه مصباح یزدی (حفظه الله) که این فتنه را بزرگترین خطر در طول تاریخ اسلام معرفی کرده اند شاید مقام معظم رهبری هنوز متوجه عمق این مسأله نگشته اند

2-     یکی دیگر از احتمالات این است که ایشان متوجه مسأله هستند ولی بنا به مصالحی در حال مماشات با این اتفاق می باشند از جمله:

·         بالاخره این دولت تا دو سال دیگر سر کار است و باید با آن مدارا کرد تا به سرانجام برسد

·         وظیفه رهبری غیر از وظیفه دیگران است و ایشان مانند پدر باید با همه برخورد کنند

·         و...

3-     یک احتمال این است که ایشان این گروه را دچار انحرافاتی می دانند ولی این مسایل آنقدر جدی نیست که بخواهند به این مسأله بها دهند

4-     یک احتمال دیگر این است که ایشان آن گروه را منحرف نمی دانند و لذا برخوردی با ایشان نمی کنند

از حالات فوق حالت اول به نظر غیر معقول می آید زیرا با توجه به سوابقی که از حضرت ایشان است و دیگران اذعان کرده اند و حتی فرموده اند که نخواهند گذاشت ذره انحراف در مسیر انقلاب ایجاد شود این خود نشان از باطل بودن احتمال اول است. البته اگر کسی قایل به این مسأله گردد طبیعتاً مقدمات عدم صلاحیت رهبری را در تصدی حاکمیت محیا کرده است و این با توجه به گفته بسیاری از بزرگان است که فهمیدند که این گروه دچار مشکل است و اعلام موضع کردند ولی ایشان هنوز متوجه نشده است!!!

حالت دوم نیز دچار تناقضاتی است از جمله: اگر به ادعای آن جناح که مدعی انحراف جناح دیگر است- والبته جناحی وجیه و معتبری نیز می باشد- و این انحراف را نیز خطرناک می داند و تا اعلام این که آن جناح می خواهد ثمرات انقلاب و خون شهیدان را پایمال نماید، و یا بزرگترین خطری که در طول تاریخ اسلام با آن مواجه بوده ایم، و یا مثلا شکل گیری فراماسونی در بدنه دولت- والبته اگر کسی به این معنی دقیقاً واقف باشد و این مسأله نیز درست باشد باید سریعاً ریشه آن را خشکاند که از مهلکت ترین زهرهای یک نظام است و در مدت بسیار کوتاهی جان نظام را می گیرد- این دیگر چه جای مماشات دارد؟ یعنی باید دو سال دیگر رهبری منتظر از بین رفتن دستاوردهای انقلاب شود؟ و یا پدرانه مار در آستین خود بپرورد تا به انقلاب ضربه زند؟ چه مصلحتی بالاتر از حفظ دستاوردهای انقلاب؟ مگر غیر از این است که انقلاب اسلامی حاصل 1400 سال تلاش شیعه است پس چه مصلحتی بالاتر از برخورد با بزرگترین خطر در طول تاریخ اسلام؟ واقعاً اگر این نوع احساس خطرها صحیح باشد این مصلحت اندیشی ها کاملاً غلط و جای ابهام دارد. حداقل از رهبر انقلاب انتظار می رود که آن مسأله را مسأله فرعی نظام نداند و یا در مورد آن بیشتر اظهار نظر نماید و آن را روشن تر کند. تنزل این مسأله در حد اختلاف ذایقه سیاسی دیگر یعنی چه؟! به نظر می آید متوجه شده باشیم که حالت دوم تناقضاتی دارد که قابل رفع نباشد حداقل با اطلاعاتی که می توان به آن تکیه کرد

حالت سوم ضعیف شده حالت دوم است و البته با اطلاعاتی که از حضرت ایشان به ما رسیده است سازگارتر می باشد. اولاً آن را فرعی می داند ثانیاً احساس خطر نسبت به آن نمی کند ( با همان استدلال عدم پرداختن به آن که در بالا ذکر شد) ثالثاً تأکید می کند که مراقب است که انحرافی در مسیر انقلاب پیش نیاید پس اگر قرار است پیش بیاید هشدار می دهد که البته هشدارهایی در این زمینه مبنی بر این که با اسم انقلابی گری گروهی که در ذایقه سیاسی با شما تفاوت دارد را بخواهید حذف کنید انحراف از خط امام است و یا درباره انصاف در برابر دشمن چه رسد به این که دشمن هم نیستند

البته از این حالت بر می آید که بسیاری از شخصیت ها در این مسأله با آقا هم نظر نیستند که در حالت دوم شاهد مثال هایی از ایشان آمد

حالت چهارم نیز با اطلاعاتی از ایشان تقویت می شود اولاً دعوای جناحین را تا حد ذایقه سیاسی پایین آوردن ثانیاً مشروعیت دادن به جناح مورد نظر -با این گفته که اگر با گروهی که ذایقه سیاسی شما با آن هم خوان نبود- و پذیرفتن این جناح ثالثاً بحث تقوای جمعی به دلیل عملکرد اصولگریان؛ توضیح این که این مطلب هنگامی از ایشان صادر شد که دولت در حال سکوت بود ولی گروه های اصول گرا به شدت در حال نقد این گروه بودند رابعاً بحث ایشان درباره عدالت در مورد دشمن چه رسد به غیر دشمن که این نیز می تواند در این حالت مورد استدلال قرار گیرد


90/3/22
10:34 صبح

در باب اتفاقات اخیر 1

بدست آشنا در دسته تحلیل های سیاسی

 

بدون شک کسی نیست که اذعان نداشته باشد که انقلاب اسلامی از بعد از حضور دولت احمدی نژاد کاملا وارد فضای جدیدی شده است و گفتمان جدیدی از حاکمیت انقلاب به وجود آمده است. گفتمانی که در آن در همگی در این نکته مشترکند- سبزی باشند یا پایبند به نظام و انقلاب- که متفاوت از گذشته است و غالب محللین مجموعه فعالیت های دولت را تقویت کننده گفتمان انقلاب می بینند.

اما بر سر مسایل اخیر که در مورد برخی از افراد دولت پیش آمد به نظر می­آید که با گذشت زمان و جهت گیری هایی که مقام عظمای ولایت به جامعه نشان دادند باید جمع بندی هایی در میان محللین به وجود بیاید که البته نیاز به جمع آوری پاره ای از اطلاعات و دسته بندی دیدگاه ها و به قولی جریان شناسی برخوردها دراین فضا است. به نظر می رسد که پاره ای از مسایل در این بین از اهمیت برخوردار است که به قسمتی از آنها اشاره­ای می رود:

چگونگی استفاده از اطلاعات در تحلیل

قبل از پرداختن به جریان شناسی این برخوردها باید نکته ای باز شود و آن این است که در فضای موجود که دارای انبوهی از اطلاعات پارادوکسیکال هستیم چگونه می شود به اطلاعی تکیه نمود؟ این مسأله از اهمیت بالایی برخوردار است زیرا بسیاری از نظرات که در تحلیل وقایع اخیر دیده می شود اطلاعات را علی المدعی قبول کرده و نظریه بر آن سوار می کنند و آن قدر این نظریه را حجیم می نمایند که فراموش می کنند این اطلاع ادعایی بوده و ثابت نشده. حال در این فضا که اطلاعات ضد و نقیض فراوان است و البته فکر نکنم که کسی پیدا شود و این مسأله را نفی کند ولی جهت اطمینان اگر می خواهید مطمئن شوید کافی است که سایت های طرفداران دولت و سایت های مخالفان اعضای دولت را نگاهی بیاندازید و البته ذکر همین دو اطلاع پارادوکسیکال کافی است که در خانه نشینی احمدی نژاد گروهی می گویند که ایشان در اعتراض به رهبر جامعه این کار را کرده و اطلاعات در این مورد می آورند که باید وزیر اطلاعات برکنار شود و گروهی می گویند که برای جلوگیری از ضربه به رهبری این کار رامی کند و اطلاع خاکریز آقا بودنش را انتشار می دهند. واقعاً این ها اطلاعات است و البته از منابع موثق!!!! حال تو خود بخوان حدیثی از این مجمل.

در چنین فضایی تحلیل های اطلاعات محور زهر است برای جامعه چرا که بحران مشروعیت اطلاعات موثق وجود دارد و بالاخره باید به کدام اطلاع تکیه کرد؟

از طرفی باید دانست که اصولاً تحلیل در جامعه اگر بخواهد به واقعیت نزدیک شود باید از اطلاعاتی استفاده کند و شاید بتوان گفت که بدون اطلاعات که نمی توان تحلیل کرد! پس باید چه کرد؟ راه حل بسیار ساده است– البته اگر گروهی نخواهد گروه دیگر را به زور حذف کند و ان­شاء الله که تمامی تحلیل گران به دنبال به دست آوردن حقیقت و پای فشاری بر آن هستند- و آن این است که اطلاعات مورد وثوق جامعه برای تحلیل استفاده شود؛ اطلاعاتی که کسی نتواند آن را انکار کند. طبیعی است که شما اگر اطلاعاتی که نقیض آن در جامعه وجود دارد را استفاده کنید گروه مخالف آن را نمی پذیرد – باز هم می گویم تحلیل باید برای تفاهم باشد نه اینکه طرفداران خود را مطمئن تر و طرفداران گروه دیگر را نسبت به خود بی اعتمادتر کنید- در واقع اگر شما تفاهم را از روی مشترکات شروع نکنید که تا ثریا می رود دیوار کج!!

اطلاع موثق چه اطلاعی است؟ گفته شد که اطلاعی که نشود آن را تکذیب کرد. در این فضا به نظر می رسد گفته ای را می توان حد اشتراک صحبت دانست که به صورت رسمی پخش شده و دیگر غیر قابل تکذیب است-البته با تأسف از رویدادهای رخ داده در جامعه که مجبوریم صحبت تمامی اساتید و کسانی که به آنها اطمینان داریم را از دایره تحلیل خارج کنیم-

نکته بعد استفاده از تمامی اطلاعاتی است که یک گوینده دارد نه به اصطلاح گزینشی برخورد نمودن. این همین تفاوت تحلیل صحیح از ناصحیح است که شما تنها اطلاعاتی را می پذیری که با نظریه شما همگون است. اگر این طور شد این تحلیل با واقعیت تطبیق نخواهد کرد چه بخواهی چه نخواهی و بیشتر با نیات غیر سالم هماهنگ است متأسفانه. ممکن است کسی بگوید این طبیعت ایجاد نظریه است که اطلاعات موافق را بیشتر بها دهد تا متزلزل نگردد اما باید دانست که

اولاً نظریه وقتی مستحکم است که از تمامی اطلاعات استفاده کند - همچنان قید متقن بودن اطلاعات را در نظر بگیرید-

و ثانیاً قدرت هضم اطلاعات نافی نظریه را داشته باشد و گرنه خود شما می توانی به چنین نظریاتی که توانایی حل نظریات نافی خود را ندارد چنگ بیاندازی؟ من باب مثال باید کسانی که ادعای ضد ولایت فقیه بودن احمدی نژاد را مطرح می کنند به این سؤال جواب دهند که تمامی اطلاعاتی را که تا قبل از سال 88 نشان می داد که ایشان کاملاً در خدمت انقلاب و در رکاب مقام عظمای ولایت حرکت می کند را چگونه می خواهند تحلیل نمایند؟ حداقل باید ردپایی از انحراف در آن­ها را مشاهده کرد. به نظر شما صرفاً با این جمله که خود را نشان نداده بود می توان به تحلیل شما اعتماد کرد؟ پس باید یک نظریه توانایی توضیح و رفع ابهام از اطلاعاتی که حداقل به ظاهر با نظریه در تعارض است را داشته باشد.

تلخیص این قسمت بحث این است که

اولاً در چنین فضایی برای رهایی از عدم تفاهم با دیگر گروه ها باید از اطلاعات غیر قابل انکار استفاده نمود که مصداق بارز آن اطلاعاتی است که به صورت رسمی منتشر می شود و

و ثانیاً تمامی این اطلاعات غیر قابل انکار را - له یا علیه نظر ما باشد- با هم دید و در تحلیل بی انصافی نکرد.